پاپ بندیکت شانزدهم درگذشت: پاپی که به اندازه کافی برای مقام پیتر قوی نبود

بندیکت شانزدهم یک بار جهان را شگفت زده کرد: در 11 فوریه 2013، او از مقام پاپ استعفا داد. رسوایی های کلیسا بالای سرش بزرگ شده بود. بندیکت درست قبل از سال نو در شهر واتیکان درگذشت. او 95 ساله شد. جانشین او پاپ فرانسیس قبلاً گزارش داده بود که بندیکت “بسیار بیمار” است.

هنگامی که او در 19 آوریل 2005 وارد بالکن کلیسای سنت پیتر شد و جهان توانست پاپ بندیکت شانزدهم را ملاقات کند، واکنش ها – قطعا در دنیای غرب – نسبتاً منفی بود. آیا این مردی بود که قرار بود در آغاز قرن بیست و یکم کلیسای کاتولیک را رهبری کند؟ از این گذشته، جوزف راتزینگر به عنوان مترقی ترین کاردینال شناخته نشد. رسانه ها بلافاصله نام های آشنای حیوانات خانگی را مطرح کردند: جوزف راتزینگر “پانزرکاردینال” یا “روتوایلر خدا” بود. ساندی تایمز به کاتولیک های انگلیسی توصیه کرد: “درس های لاتین را بخوانید و یاد بگیرید که به عنوان یک بنیادگرا زندگی کنید”.




عکس: AFP



تعجبی نداشت که کاردینال ها راتزینگر را انتخاب کردند. آنها فکر می کردند که میراث محافظه کارانه جان پل دوم نباید از دست برود و راتزینگر در طول این کنفرانس موردی را مطرح کرده بود که مراقب این موضوع باشد. او همچنین در آن زمان رئیس کالج کاردینال‌ها بود که فکر می‌کرد او «باهوش‌ترین بچه کلاس» است. راتزینگر به عنوان بخشدار جماعت دکترین ایمان، بیش از بیست سال نگهبان خط واقعی بود. و این به وضوح یک خط محافظه کارانه بود. اما دوست و دشمن به آسانی اعتراف کردند که کاردینال آلمانی این کار را از نظر الهیات درخشان انجام داده است.

اما آیا او همان مردی بود که کلیسای کاتولیک در آن زمان به آن نیاز داشت؟ مسلماً در غرب، بسیاری تردید داشتند. برخی خوش بینان معتقدند که او به عنوان یک آلمانی نسبت به “نیازهای مردم غربی” حساس تر است. اما زمانی که او در 11 فوریه 2013 از سلطنت کناره‌گیری کرد، نتیجه‌گیری واضح بود: مقام پاپی او موفقیت بزرگی نداشت. بحران در کلیسا فقط عمیق تر شده بود.

محمد گوف

راتزینگر به ویژه در دشمنی با مردم موفق بود. تنها یک سال پس از انتخاب شدن به عنوان پاپ، او سخنرانی ای ایراد کرد که جهان اسلام را تکان داد. او در دانشگاه سابق خود در رگنسبورگ، از یک امپراتور بیزانس در مورد حضرت محمد نقل کرد: “به من نشان بده که محمد چه آورده است و فقط چیزهای شیطانی و غیر انسانی خواهی یافت”.

دنیا وارونه شد، اما بندیکت از هیچ آسیبی بی خبر بود. او متکلم فاضل فقط نقل کرده بود. پس از آن عذرخواهی کرد و با اقامه نماز در مسجد کبود استانبول به همراه مفتی اعظم جبران کرد.

یک اشتباه بزرگتر، قصد او برای بازسازی اسقف جنجالی بریتانیایی ریچارد ویلیامسون بود. ویلیامسون یک منکر بدنام هولوکاست بود، اما همچنین رهبر انجمن پیوس ایکس، حامیان اسقف لوفور، که از کلیسا اخراج شده بود، بود. او در اشتیاق خود برای بازگرداندن وحدت در کلیسا، دیدگاه هولوکاست را نادیده گرفته بود. اشتباه ویلیامسون حتی باعث خشم آنگلا مرکل پاپ شد.

آن اپیزود پیوس ایکس عمدتاً چیزی در مورد مسیری که راتزینگر می‌خواست به کلیسا ببرد گفت. او می خواست «اشتباهات» شورای دوم واتیکان را اصلاح کند. او گفت که این رمز و راز، به ویژه در مراسم عبادت گم شده بود. برای همین می خواست آیین تریدنتین دوباره مجاز است: خدمات کلیسا عمدتاً به زبان لاتین است و بر اساس مراسم سال 1962 است.

با این حال خیلی آسان است که بندیکت را به عنوان یک تیززن محافظه کار رد کرد. او به اروپا و ارزش های تفکر روشنگری بسیار متعهد بود. فقط او فکر می کرد که اروپا با نادیده گرفتن ریشه های مسیحی خود در مسیر اشتباه قرار گرفته است. او در مورد برخی مسائل مواضع «چپ» گرفت. او حمله به عراق را محکوم کرد، با مجازات اعدام مخالف بود و مانند جانشین خود فرانسیس، مخالف بازار آزاد بدون محدودیت بود.

سوء استفاده بیش از حد سهل و سهل بود

اما پاپ بندیکت عمدتاً تحت الشعاع رسوایی های سوء استفاده قرار گرفت که بار دیگر با شدت کامل فوران کرده بود. همه ناظران واتیکان موافق بودند که او را عمیقاً تحت تأثیر قرار داد. او از اینکه کشیش هایش – که از آنها بالاترین توقعات اخلاقی را داشت – کودکان را مورد آزار و اذیت قرار می دادند، وحشت زده بود. زمانی که بندیکت پاپ شد، به خوبی می دانست که اتفاقات وحشتناکی در حال رخ دادن است. رسوایی در ایالات متحده و ایرلند در اواخر دهه 1990 این را نشان داد.

پاپ بندیکت شانزدهم درگذشت: پاپی که به اندازه کافی برای مقام پیتر قوی نبود




عکس: Vandeville Eric/ABACA



اما در دوران زمامداری او، رسوایی ها با قدرت کامل دوباره ظاهر شد. در زادگاهش آلمان، در اتریش، در هلند و در بلژیک، درپوش از چاله برداشته شد. بندیکت مطمئناً محکم تر از سلف خود جان پل عمل کرد، اما این تصور باقی ماند که کلیسا بیش از حد سست است. بندیکت برای برخی از کاردینال‌های برتر که فکر می‌کردند او بیش از حد پرانرژی است، قابل مقایسه نیست. در پایان سلطنت او، شکاف با مؤمنان تنها بیشتر شده بود.

پاپ بندیکت سابق عذرخواهی کرد اما پنهان کردن آزار جنسی را رد کرد

اوضاع در واتیکان نیز ادامه داشت. یکی از دغدغه‌های اصلی بندیکت، نظم بخشیدن به کوریای رومی – حکومت کلیسا – بود. یک سال قبل از کناره گیری واتیلیکس فوران کرد. روزنامه نگار ایتالیایی، جانلوئیجی نوزی، اسناد بسیار محرمانه واتیکان را در اختیار داشت. کتابی که نوزی در مورد آن نوشت، تصویری غیرجذاب از واتیکان، مکانی مملو از حسادت، دسیسه و سوء مدیریت مالی به تصویر کشید. بندیکت احساس می کرد که قرار نیست اصطبل را تمیز کند. او یک بولدوزر نبود، بلکه یک روشنفکر ماهر بود. خودش به وضوح متوجه شد.

او در زمان بازنشستگی خود گفت: «پس از معاینه مکرر وجدانم در برابر خدا، به این یقین رسیدم که به دلیل کهولت سن، توانم دیگر برای انجام درست پست پیتر کافی نیست.

محقق اتاقی

او ترجیح می داد کتاب هایی بنویسد که از نظر الهیات سنجیده شده باشد. او به خاطر آن مورد تحسین قرار گرفت. به عنوان پاپ، او سه کتاب عیسی و سه بخشنامه نوشت. اولین او، Deus Caritas Est حتی می‌توانست روی تایید هانس کونگ، یکی از سرسخت‌ترین منتقدانش حساب کند. بندیکت توانست به تندی فرمول بندی کند، زیرا او عقاید قوی و ایمان عمیق داشت. او در عین حال آماده واکنش های متقابل بود. او همیشه می خواست وارد دیالوگ شود، اما این کار را از روی اعتقاد بسیار قوی انجام داد که حق با اوست. او نوشت: «حتی با معیارهای پاپ، اعتقاد او به خودش بسیار عالی است روزنامه گاردین همیشه. راتزینگر بیشتر از یک رهبر کلیسا، یک اتاق نشین بود. منتقدانش گاهی تذکر می دادند اگر همین طور می ماند بهتر بود.

استعفای او از مقام پاپ مطمئناً برای او آرامش بخش بود. بندیکت پس از بازنشستگی به زندگی در واتیکان ادامه داد. در ابتدا این ترس وجود داشت که او در مسیر جانشینی خود قرار گیرد. او این کار را نکرد. فرانسیس – نوع بولدوزر – این اجازه را هم نداد. فقط یک بار همه چیز بین این دو اشتباه پیش رفت. دو سال پیش مشخص شد که بندیکت به همراه کاردینال سارا کتابی نوشته است که در آن با برنامه های فرانسیس برای کاهش سخت گیری تجرد کشیش مخالفت می کنند. اما بندیکت به سرعت اعلام کرد که نام او روی فلپ نخواهد بود.

این نیز او را به خود جلب کرد. او به خصوص نمی خواست که او دوباره به موضوع بحث و جدل تبدیل شود. عمیق ترین آرزوی او این بود که کلیسا، که تمام زندگی خود را برای آن وقف کرده بود، به خوبی عمل کند.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *